مرحوم بهمن بیگی در سال 1343 با سرکار خانم سکینه کیانی، ازدواج کرد. سکینه زنی در شان استاد بود. بسیار مهربان، با وقار و دوست داشتنی - یار و همراه و شریک خوبی برای استاد و میهمان نواز و با محبت با اقوام و دوستان هستند. سکینه یار وفادار استاد در تمام سالهایی که وی در سفرهای مستمر و طولانی به میان ایل می رفت، به او در رسیدن به هدفهایش یاری رساند و تا اخرین لحظه های زندگی در کنارش ماند و همراهیش کرد. به درستی گفته اند که پشت همه مردان موفق و بزرگ، زنی بزرگی ایستاده است. و سکینه زن بزرگی است. و بهمن بیگی برای رسیدن به هدف والای خود نیاز به شریکی همانند سکینه بود. وی دختر ایل بود و درد ایل و مردم ایل و بچه های ایل را می شناخت و با پوست و خون خود لمس و درک کرده بود. او شریک این کار بزرگ و ارزشمند بود. تلاش هایش را در کنار استاد گرامی می دارم.
افتخار آشنایی با وی را چند سال پیش که برای عرض تسلیت به خانه شان رفته بودم نصیبم شد. و او را یک بانوی برجسته دیدم و آشناییش دلشاد شدم.
برای آگاهی دوستان قشقایی، به چگونگی آشنایی وی و ازدواجش به بهمن بیگی این یادداشت را که مصاحبه با ایشان است تقدیم می کنم و آرزوی سعادت و تندرستی برای ایشان و فرزندان ارجمندش دارم.
Ø از آشناییتان با بهمن بیگی بگویید چطور با هم آشنا شدید؟
- من با خواهرهایم در ایل پیش ملا درس می خواندیم که یک روز دیدم آقای خوش تیپی به چادر آمد و گفتند بازرس است من 12 ساله بودم بهمن بیگی به معلممان گفت: به به دختر هم در کلاستان هست که گفتند اینها دختر های خان هستند؛ آنوقت بهمن بیگی از هر کداممان سوالی کرد و از من هم پرسید "یک روز درمیان" یعنی چه که گفتم یعنی یک روز ها یک روز نه . بعد از آن بهمن بیگی هر سال می آمد و از کلاس ما بازدید می کرد. بعد من سال 43 در امتحان دانشسرای عشایری قبول شدم و به دانشسرا رفتم.
راننده ای که ما را به دانشسرا می رساند یک روز به من گفت: بهمن بیگی دوست دارد با تو ازدواج کند تو قبول می کنی؟ گفتم چند روز به من مهلت بده. با دختر عمه ام مشورت کردم او هم گفت بهمن بیگی مرد خوبی است و کار بسیار خوبی دارد و سه زبان می داند.
بعد بهمن بیگی مرا از خواهر بزرگم که جای مادرم بود خواستگاری کرد و ما هفتم مهر ماه 43 با هم ازدواج کردیم؛ من 17 ساله بودم و با بهمن بیگی اختلاف سنی داشتم. حاصل ازدواج ما دو دختر و دو پسر است. بعد از ازدواج به صورت متفرقه امتحان دادم و دیپلم گرفتم و 7 سال در شهر معلم بودم. در سال 45 اولین بچه ما که دختر بود به دنیا آمد او پزشک متخصص داخلی و همچنین پزشک خانواده است وهردو تخصصش را از آمریکا گرفته.